حال رقیه فرقی نکرده فقط دکترش عوض شده . دکتر اولیه یه جوری نگرانمون کرد که نگو . میگفت وضعیت تنفسش وخیمه باید بستری بشه . و این یکی که می گفت این که چیزیش نیست نیازی به بستریم نداره . اما حال من و مادرش پیش اون دکتر و این دکتر زمین تا آسمون فرق داره :)
+ اما به هر حال فردا باید تنها برم تا رقیه یه وقت حالش بدتر نشه . دلم برای هر سه شون تنگ میشه :(
++ پدر خانمم هم دل نازک و پاکی داره . وقتی از دکتر برگشتیم با یه حالت خسته ای رو مبل نشسته بود . گفت وقتی شنیدم قراره بستریش کنین دیگه دل و دماغ کار نداشتم . یه صدقه ای دادم و کلی با خدا جرو بحث کردم و گفتم خدایا اگه قراره این صدقه ها و عقیقه ها جواب نده ، اون وقت مردم میگن دیدی هیچ فایده ای نداشت ؟!
منم تا حالا از این جر و بحثا با خدا داشتم خدا زود قانع میشه :)
درباره این سایت